کلبه خانومی و آقاهه

دوست داشتنی ترین خونه دنیا

کلبه خانومی و آقاهه

دوست داشتنی ترین خونه دنیا

یکی بود یکی نبود

توی یه شهر بزرگ  بین آدمای رنگارنگ  دو نفر زندگی میکردن. این دو نفر خیلی از هم دور بودن خیلی زیاااااااد ولی دست روزگار یه روز بی هوا دست این دو نفر رو تو دست هم گذاشت  و بهشون گفت شما دو تا ازین به بعد مال هم دیگه این  شادیاتون با همه ،غماتون با همه ، دلتنگ هم میشین ،بی قرار هم میشین، واسه همدیگه تکیه گاه میشین، واسه همدیگه زندگی میکنین.

خانومی! نکنه یه روز دیگه آقاهرو دوست نداشته باشی، نکنه دلشو بشکنی، نکنه به غم هاش بخندی.

شما آقاهه! نکنه یه روز خانومی رو تنها بذاری نکنه ناراحتش کنی نکنه بری دوستای جدید پیدا کنی و فراموشش کنی.

سرنوشت دست اون دو تارو تو دست هم گذاشت و حالا اینجا جاییه که قرار بهترین خونه دنیا باشه ؛جایی که پر از عشق و محبت و دوست داشتن و خاطره های تلخ و شیرینه .یه خونه فراموش نشدنی

من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست. کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام. گل بگو گل بشنو. هرکسی میخواهد وارد خانه پر عشق و صفامان گردد شرط وارد گشتن، شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست